«آسیاب به نوبت خون میگردد»
چه کسی طناب به گلوی سربازی دستبسته میاندازد؟
هیتلر هم اسیرِ جنگی را نمیکُشت.
آنها پنج نفر بودند،
پنج سربازِ دوران صلح
در چادری که خطِ مرزی از کنارِ آن میگذشت...
چه کسی طناب به گلوی سربازی دستبسته میاندازد؟
موسولینی هم اسیرِ جنگی را نمیکُشت.
آنها پنج نفر بودند
پنج سربازِ دوران صلح
در سلولی که درش به چوبههای دار باز میشد...
چه کسی طناب به گلوی سربازی دستبسته میاندازد؟
هیتلر هم اسیرِ جنگی را نمیکُشت.
آنها پنج نفر بودند،
پنج سربازِ دوران صلح
در چادری که خطِ مرزی از کنارِ آن میگذشت...
چه کسی طناب به گلوی سربازی دستبسته میاندازد؟
موسولینی هم اسیرِ جنگی را نمیکُشت.
آنها پنج نفر بودند
پنج سربازِ دوران صلح
در سلولی که درش به چوبههای دار باز میشد...
چه کسی طناب به گلوی سربازی دستبسته میاندازد؟
استالین هم اسیران جنگی را نمیکُشت.
حالا آنها چهار نفرند
چهار سرباز دوران صلح
یکی را بردهاند...
و این آسیاب همچنان به نوبتِ خون میگردد!
No comments:
Post a Comment