Friday, May 8, 2015

فریناز پرید تا دستی بدنش را آلوده نکند، ریحانه جباری بردار شد تا به او تجاوز نشود، و عاطفهٔ ساله ۱۶ نیز چنین سرنوشتی داشت! سزای زن و زنانی که نمیخواهند مورد تجاوز قرار گیرند مرگ است یا اعدام! این قصهٔ تلخ و اندوهبار هر گوشهٔ سرزمین من است که زنان آن اگر تن به شهوترانی برادران اطلاعاتی ندهند باید بمیرند !!
این همان امنیتی بود که روحانی بنفش آنرا نوید داده بود؟ این همان احترام و ارزش زن در اسلام است که شیرین عبادی از آن سخن میگوید؟! همان اسلامی که اکبر پونز گنجی اینروزها از آن سخن میگوید؟ راستی معصومه علی‌نژاد و حامیان یواشکی‌ها نمیخواهند بدانند چرا یک زن ایرانی خودکشی کرد؟!
آن بنیاد حقوق بشر * دلباختهٔ یواشکی‌ها کجاست؟ و دیگران که از حقوق بشر نرم و نازک‌های بیخطر را گزارش میدهند کجا هستند؟ 




























۳۷ سال تجاوز، سنگسار، اعدام ، شکنجه حاصل یورش دوبارهٔ اسلام با خمینی گوربگور برای زن ایرانی بوده است، همانا که بسیاری تلاش دارند تا به جهان بفهمانند که اسلام جمهوری اسلامی مدرن و دموکراتیک است با آمدن بنفش‌ها ، اما این اسلام از هر رنگش زشت است زن ستیز است نگاه کنید زن در جهان اسلام کجا خوشبخت است؟ 
این کابوس زشت و نکبت ۳۷ ساله را کی میتوانیم پایانی ببخشیم؟ آیا کردستان آغازگر خواهد بود؟



Friday, May 1, 2015

جناب ‏ظریف‬: کسی به دلیل عقایدش زندانی نمیشود!!!!
چطور میتوانید امثال پدر من را نادیده بگیرید و با این وقاحت دروغ بگویید؟ 
میشود چشمهایتان را تنها کمی باز کنید؟ از خنده های تصنعی و ریاکاری دست بردارید و واقعیت و جنایاتتان را قبول کنید؟
تنها برای یک نمونه پدرم را مثال میزنم، محمدرضا پورشجری (سیامک مهر) نویسنده وبلاگی ساده و پیش پا افتاده که تنها دلخوشی و تفریحش نوشتن ماهیانه چند پست و مقاله و ابراز نظر در مورد عقاید شخصی و مشکلات اجتماعی و فرهنگی و دفاع از آزادی بیان و عقیده بود، به هیچ گروه و حزبی هم وابسته نبود و در تنهایی مطلق خودش مطالعه میکرد و مینوشت و با تنها فرزندش زندگی آروم و بی سروصدایی داشت، چه کردید با ما؟































به خانمان حمله کردند، زندگیمان را لگد مال کردند و پدرم را مانند تبهکاران و اشرار تنها به اتهام وبلاگ نویسی ماهها شکنجه و الان 5 سال است که هر روزش را به سخترین حالت ممکن میگذراند و در این مدت بدترین توهین و تحقیرها را به وی کردند و با چندین بیماری شدید هر روزش را در میان زندانیان شرور و خطرناک در جهنمی بنام زندان ندامتگاه مرکزی کرج میگذراند، زندگیمان نابود و من هم به اتهام حمایت از پدرم آواره غربت شدم......

با این وجود، جرم پدر من با عرایض ایشان از زندانی عقیدتی سیاسی باید به چه عنوانی تغییر کند تا دروغ های اقای ظریف ظاهری واقعی به خود بگیرد؟؟!!


میترا پورشجری