Tuesday, May 28, 2013

سیدِ بهم میگه : دهنت رو ببند حروم زادۀ بی وطن !!!

دهنمون رو که خیلی وقته بسته ایم چون بجای اعتراضِ علنی و واقعی دلخوش شدیم به چهار خط نوشتۀ مجازی که برای امثال شماها بهتر هم شده چون خیلی وقته خونه نشین شدیم و خیابون ها رو شما قُرق کردین !
حروم زاده ؟! فقط من ؟ فکر نمیکنم بعد از حملۀ اعراب و تجاوز هاشون کسی بتونه به طور یقین و کامل انکارش کنه ، اتفاقا پیشوند اسم تو سید بود ، پس تو یکی دیگه عمرا نمیتونی انکارش کنی !


















بی وطن ؟! آره بی وطنم ، خیلی وقته بی وطن شدم ، از زمانی که شما تازی ها و تازی پرستا ادعای ایرانی بودن میکنید ما بی وطن شدیم ، وطنی که روی پرچمش اسم خدای شماست ، وطنی که از بلندگوی مساجدش صدای اذان وحشت آفرین عربی پخش میشه ، وطنی که تمام مسئولین مملکتش از بالا تا پایین دزد هستند و عرب ، وطنی که جای نفس کشیدن من نیست ، وطن من نیست !
تا زمانی که شما با بی غیرتیِ ما در این مملکت زندگی میکنید ، ما همه بی وطنیم ، حروم زاده ایم و دهان بسته !

Thursday, May 23, 2013


در مملکتی نفس می کشم که 18 تیر را فراموش کرده است.
مملکتی که به غیر مسلمانها زن نمی دهد.
مملکتی که همجنسگراها را اعدام می کند.
مملکتی که حافظه ی تاریخی اش به اندازه ی حافظه ی ماهی است.
مملکتی که با وجود همه ی مصیبتهایش, برداشته شدن سینه های آنجلینا جولی برایش مساله ساز می شود.
مملکتی که داروهای بیهوشی غیراستانداردش در حال کشتار است.
مملکتی که یکی پشت کوروش چسبیده یکی به پشت دینش.
مملکتی که صبح تا شب نمازی می خوانند که نمی فهمد چه می گوید.
مملکتی که هذیان "ملت شریف ما" بر سر زبانش است و کینه ی خنجر زدن به همسایه اش در دل دارد.



















مملکتی که خسته ام کرده, مردمی که یکنواختند.
مملکتی که درش پارانویا همه گیر شده است.
مملکتی که همه چیزش قلابی و تظاهر است.

من زبان همفکرانی ام که دیگر خسته شده است.


یک زمانی آقای خامنه ای با افتخار در تلوزیون جمهوری اسلامی میگفت در حق بازداشتی های کهریزک ظلم شده است و باید در حق کسانی که در کهریزک مورد ضرب شتم و ظلم قرار گرفته اند پیگیری شود و باید عاملین و عامرین این جنایت مجازت شوند.
ولی این روزها همان بازداشتی هایی که در حقشان ظلم شده بود به پلیس امنیت تهران احظار میشوند و دیروز هم 3 نفر از دوستانی که در کهریزک مورد ضرب شتم قرار گرفته بودند به پلیس امنیت احضار شدند !








آقای خامنه ای ! متهم اصلی شما هستید، مرتضوی آلت دست شماست و اگر امروز محاکمه می شود تنها و تنها به این دلیل است که حدش را نشناخته، ما می دانیم که کهریزک بهانه ی گوشمالی دادن به مرتضوی است اما دیگر با بازدشتی های کهریزک در این معرکه چه کار دارید؟!


مسعود علیزاده (از دوستان زنده یاد محسن روح الامینی)
آلمان، ۲ خرداد ۱۳۹۲

Monday, May 20, 2013

شوراي نگهبان كه مجموع سن اعضاي آن به هفتصد سال مي رسد، از نامزدها خواسته فرمي را تكميل و اثبات كنند آيا قادر به انجام كارهاي روزانه هستند؟! برخي سئوالات اين فرم كه توسط آيت الله جنتي تنظيم شده اينهاست: نامزد محترم بي بصيرت! اين چند تاست؟! اين!! شما بصيرت كه نداريد هيچ، كور هم هستيد! ولش كنيد. بفرماييد كه ميزان بيداري شما در طول روز چند دقيقه است؟! آيا خودتان به تنهايي، قادر به نشستن روي صندلي هستيد؟ آيا قضاي حاجت را به تنهايي انجام مي دهيد و يا نياز به محافظان و خدمه داريد؟ 













آيا وقتي در مراسم چُرت مي زنيد، آب از دهانتان شُره مي كند؟! ميزان شُره را ذكر كنيد؟! آيا قادر به امضاي نامه ها هستيد و يا از مُهر و انگشتر و آقازاده ها استفاده مي كنيد؟! آيا بصيرتتان خوب كار مي كند؟ آخرين باري كه موضع شفاف خود را امتحان كرديد و ديديد با موضع رهبر همسو هست، كِي بود؟ در موارد بحراني، آيا قادر به "حبس ادرار" خودتان تا رسيدن به نزديكترين توالت هستيد و يا بايد مانند اعضاي محترم شوراي نگهبان و آيت الله جنتي و اعضاي مجلس خبرگان و برخي بزرگان نظام از "كمك وسيله بهداشتي" براي شما استفاده شود؟! مراقب صداقت در تكميل اين فرم باشيد چون مسئله شُره كردن آب دهان، حبس ادرار و كارآمدي سه قوه ديگرتان در يك "آزمون عملي" تست خواهند شد. ز نيرو بود مرد را راستي! وگرنه ردصلاحيت مي شويد. بوس بوس: احمد جنتي ددمشييانه!
.

Thursday, May 16, 2013


قابل توجه اوناییکه میگن قالیباف آدم خوبیه و میخوایم بهش رای بدیم و توی شهرداری عملکرد خوبی داشته و از این چرت و پرتا ! بهترین شهردار دنیا هم باشه باز حزب اللهی ای بیش نیست و پابوس و کف پا بوس آقا و بله قربان گو !
و همچنین افتخار کننده به سرکوب مردم در سال 78 ! مدال افتخار هم میخواد بابتش نه اینکه عذاب وجدان داشته باشه !




Wednesday, May 15, 2013


مموتی دیگه روزای آخرت رسیده !

دیگه فرصتی نمیشه دستات رو برای دوربین ها تکون بدی ،باید بری دستمال یزدی دستت بگیری و بری پابوس آغا ، البته شاید دیگه اصلا دستی برات نمونده باشه !
دیگه نمیتونی جهان رو مدیریت کنی و باید بری خونه ات رو مدیریت کنی ، البته شاید دیگه خونه ای برات نمونده باشه !
دیگه نمیتونی سفرای استانی بری و مردم رو مجبور کنی بیان پیشوازت و بهت نامه بدن ، دیگه باید با خانم والده بری سفرِ جمکران و نامه هات رو بندازی تو چاه ، شاید اون جوابت رو بده ، البته شاید خودت رو هم بندازن تو چاه ، اونوقت میتونی سوالاتت رو حضوری بپرسی !
دیگه نیویورک راهت نمیدن ، نهایتش بتونی بری سمنان ، البته شاید هم بندازنت تو زندان !




























دیگه بگم بگمات فایده نداره ، باید بری کنج خونت پیش مامانت و بجای "بِگم" بگی "بَگُم"(اسم مادرش) ،البته شاید همه نگفته هات رو توی کهریزک به شیشه نوشابه ها بتونی بگی 
دیگه آمارات بدرد عمت میخوره ، شاید بتونی نهایتش آمار فامیلت رو بگیری ، که با کی میپرن با کی نمیپرن ! البته اگر نری تو اوین و آنتن بشی آمار ملت رو بدی 
دیگه نمیتونی حرف بزنی و سوژه بشی و ملت رو با مزخرفاتت بخندونی ، باید بری تو خونتون چرت بزنی به ریش این ملتی که 8 سال کلاه سرشون رفته بخندی ، البته شاید مثل تمام اون کسانی که گریوندی محکوم بشی تا آخر عمرت تو سلولت گریه کنی و بگندی 

Tuesday, May 14, 2013

من‌ نمی گویم‌ توده‌ى‌ ملت‌ ما قاصر است‌ یا مقصر، ولی تاریخ‌ ما نشان‌ میدهد که‌ این‌ توده‌ حافظه‌ى‌ تاریخی‌ ندارد. حافظه‌ى‌ دست‌جمعى‌ ندارد، هیچ‌گاه‌ از تجربیات‌ عینی اجتماعی‌اش‌ چیزى‌ نیاموخته‌ و هیچ‌گاه‌ از آن‌ بهره‌‌ای نگرفته‌ است‌ و درنتیجه‌ هر جا کارد به‌ استخوانش‌ رسیده‌، به‌ پهلو غلتیده‌، از ابتذالی‌ به‌ ابتذال‌ دیگر. و این‌ حرکت‌ عرضى‌ را حرکتى‌ درجهت‌ پیشرفت‌ انگاشته‌، خودش‌ را فریفته.‌..

شاملوی بــزرگ





Monday, May 13, 2013


فرمانده پلیس پس از چهار سال اعتراف کرد: سال ۸۸ ما بودیم که شیشه‌ها را می‌شکستیم..

اسماعیل احمدی مقدم٬ فرمانده پلیس پس از چهار سال مسئولیت تخریب اموال مردم از سوی نیروهای پلیس در حوادث سال ۸۸ را پذیرفت و ادعا کرد که حمله به سفارت بریتانیا «دام» بوده است.

به گزارش دیگربان از فارس٬ آقای احمدی مقدم این مطالب را روز دوشنبه (۲۳ اردیبهشت) در جمع گروهی از دانشجویان دانشگاه تهران بیان کرده است.



















در جریان ناآرامی‌های سال ۸۸ تصاویری از این اقدام خرابکارانه ماموران پلیس منتشر شد که آن زمان مقام‌های پلیس٬ نهادهای امنیتی و رسانه‌های وابسته به جمهوری اسلامی این تصاویر را جعلی و مخربان را «اراذل» و «اوباشی» نامیدند که لباس پلیس پوشیده‌اند.

با گذشت حدود چهار سال از آن حوادث و در آستانه یازدهمین دوره انتخابات ریاست جمهوری٬ فرمانده کل پلیس اعتراف کرده که این تخریب‌ها از سوی ماموران پلیس صورت گرفته بود و در آن زمان با عاملان این تخریب‌ها «برخورد و خسارت مردم نیز پرداخته شده است.»

احمدی مقدم همچنین ادعا کرده که در جریان ناآرامی‌های آن سال بیش از ۵۰۰ «مامور پلیس» زخمی شدند که به گفته وی این مسئله نشانه «خویشتن‌داری» پلیس بوده است!!!

وی همچنین گفته تعداد معترضان به نتیجه انتخابات قبل از ۳۱ خرداد سال ۸۸ حدود ۵۰۰ هزار نفر بوده که در روزهای آخر به ۲۰ هزار نفر کاهش یافته بود.

این فرمانده پلیس در بخش دیگری از سخنان خود به حمله گروهی از نیروهای بسیج دانشجویی به سفارت بریتانیا اشاره کرده و اظهار کرده این حمله «دامی» بوده که از سوی اعضای سفارت این کشور برای مهاجمان پهن شده بود.

احمدی مقدم در این نشست به موضوع مرگ ستار بهشتی در بازداشتگاه پلیس نیز اشاره کرده و گفته با این وبلاگ نویس رفتارهایی انجام شده بود که در «حد» وی نبود و پلیس با عوامل مرگ ستار بهشتی نیز «برخورد» کرده است.

این فرمانده پلیس در پایان اظهار کرده است: «گشت ارشاد برای ما هم مطلوب نیست و ما از دستگاه‌هایی که بتوانند این مسئولیت را از لحاظ فرهنگی بر عهده بگیرند و ما را از این نوع برخورد با مردم معاف کنند تشکر هم می‌کنیم.»


آرش صادقی کجاست!؟

در آستانه انتخابات پس از 4 سال فشار و تحمیل سانسور بر دانشگاه، دیگر بار بحث از مطالبات و خواستگاه های این نهاد مدنی رونق رسانه های عمومی و جلسات وعده و وعید کاندیداهای ریاست جمهوری شده است. وقت مناسبی ست که از مدعوین به شرکت در انتخابات، در آزادترین کشور دنیا! بپرسیم همکلاسی های ما کجا هستند؟؟ چرا نیمکت های آنان همچنان خالی ست؟ گناه آنان چیست جز فعالیت مدنی مسالمت آمیز در دعوت مردم به مشارکت آگاهانه برای تعیین سرنوشت خود؟ مجید توکلی، ضیاء نبوی، مجید دری، آرش صادقی، شبنم مددزاده، نسیم سلطان بیگی، سیاوش حاتم و ... همچنان در زندان محبوسند.
















در این بین اما وضعیت آرش صادقی بغرنج تر ادامه دارد. آرش صادقی دانشجوی کارشناسی ارشد فلسفه دانشگاه علامه طباطبائی پس از بازداشت دوم (دی ماه 90) به مدت 11 ماه در سلول انفرادی بند 209 وزارت اطلاعات بدون حق ملاقات و تماس تلفنی محبوس بود. در اولین و تنها ملاقات حضوری وی با پدربزرگ خود نامه ای خطاب به دادستان تهران نوشت.1. صادقی پس از نگارش این نامه به جعفری دولت آبادی مجددا به دادسرای اوین احضار و از آن پس ناپدید شد! بیش از 7 ماه است که خانواده صادقی از حیات و سلامتی فرزند 27 ساله خود بی خبرند. علائم مشهود شکنجه فیزیکی بر بدن وی در دوران بازداشت اول نگرانی ها در مورد کشته و یا آسیب رسانی شدید به او را تشدید می کند. وی پس از نامه به دادستان نه در محیط زندان و نه حتی در بهداری زندان توسط سایر زندانیان سیاسی رویت نشده است. مسئولین زندان پس از ماهها سر دواندن پدر صادقی اخیرا به او اعلام کرده اند که پسرتان در انفرادی بند 240 زندانی ست و فعلا ممنوع الملاقات! آیا آرش صادقی زنده و در سلامت کامل است!؟



Saturday, May 11, 2013


ماشه رو فشار بده عالیجنابِ سرخ ...!


حالم از مملكتى كه دست آخر رفسنجانى بهترين گزينه انتخاب ميشه هم براى مردمش و هم براى اهل سياستش! هم براى اهل ولايتش هم براى كسبه بازارش هم براى دكتر و مهندس و دلاك حمومش و … به هم ميخوره.
متاسفم براى دوستان اهل خرد و اهل قلم و اهل سياستم كه نه به حداقل ها بلكه به پست ترين ها راضى شدند و از آمدن اين اژدهاى هفت سر استقبال می كنند...!
 فرح. "ع" از سمنان

















چه ذلت ‌ها کشید این ملت زار 
دریغ از راه دور و رنج بسیار 

ترقی اندر این کشور محال است 
که در این مملکت قحط‌ الرجال است

خرابی از جنوب و از شمال است 
بر این مخلوق، آزادی وبال است

Wednesday, May 8, 2013


تا جمهوری اسلامی هست شکنجه و زندان و اعدام هم هست. فقر و فساد و خودکامگی هم هست. جمهوری اسلامی بدون اعدام معنا و مفهومی ندارد این نظام سروپای وجودش آغشته به خون است. اگر سودای زندگی انسانی و بهتری را در سر می پرورانید اولین قدم سرنگونی جمهوری اسلامی و حذف دین از حکومت است تا این قدم را برنداریم رنگ خوشبختی و سعادت را نمی بینیم.










شعری از سیمین بهبهانی در سوگ پنج زندانی سیاسی به نام‌های فرزاد کمانگر، علی حیدریان، فرهاد وکیلی، شیرین علم هولی و مهدی اسلامیان که توسط رژیم منفور اسلامی در ۱۹ اردیبهشت ۱۳۸۹ اعدام شدند: 

بگو چگونه بنویسم یکی نه، پنج تن بودند
نه پنج، بلکه پنجاهان به خاطرات من بودند


بگو چگونه بنویسم که دار از درخت آمد
درخت آن درختانی که خود تبر شکن بودند


بگو چگونه بنویسم که چوب دارها روزی
فشرده پای آزادی به فرق هر چمن بودند


نسیم در درختستان به شاخه ها چو می پیوست
پیام هاش دست افشان به سوی مرد و زن بودند


کنون سری به هر داری شکسته گردنی دارد
که روز و روزگارانی یلان تهمتن بودند


چه پای در هوا مانده چه لال و بی صدا مانده
معطل اند این سرها که دفتری سخن بودند


مگر ببارد از ابری بر این جنازه ها اشکی
که مادران جدا مانده ز پاره های تن بودند


ز داوران بی ایمان چه جای شکوه ام کاینان
نه خصم ظلم و ظلمت ها که خصم ذوالمنن بودند



یاد این عزیزان و تمامی جانباختگان راه آزادی گرامی باد.

Sunday, May 5, 2013



سپاه «نان و امنيت مردم» را به هم گره مي زند تا بقاي حكومت را بيمه كند! با طرح "كوثر" بين محرومان نان توزيع مي كند به شرطي كه اگر امنيت نظام به خطر بيفتد، مردم بدانند نان سفره آنها هم قطع خواهد شد پس ناگزير از امنيت نظام دفاع كنند! در هر كشوري، تأمين امنيت جان شهروندان، وظيفه حكومت است. ولي در ايران كه همه ثروت و نفت كشور در دست سپاه است، سپه نان مردم را "گروگان" گرفته و با امنيت جاني آنها و حضورشان در نمازجمعه و راهپيمايي و دادن رأي و انتخابات فرمايشي و خيلي چيزهاي ديگر گره مي زند و اين اوج رذالت سياسي است.















معناي روشن طرح كوثر سپاه اين است: "اي محرومان! مقداري آذوقه و خرده ناني بگيريد و حافظ بقاي ما باشيد. اگر كسي حرفي زد و اعتراضي كرد و امنيت نظام را به مخاطره انداخت، خودتان حسابش را برسيد وگرنه آب و نان شما را قطع مي كنيم! اينطور ديگر دست سپاه، مستقيما" به خون معترضان آغشته نمي شود؛ بلكه مردم براي تكه نان خودشان هم كه شده، بر سر معترضان چماق مي كوبند و امنيت نظام را تضمين خواهند كرد. طرح كوثر؛ بهشتي است كه نظام اسلامي وعده اش را مي داد! اما اكنون در آستانه دروازه جهنم ايستاده ايم: "بازگشت به دوران جهل و برده داري.. برادركشي براي تكه اي نان." آيا شايستگي ايرانيان اين است؟!
.
.

سازمان گزارشگران بدون مرز با انتشار اطلاعیه‌ای ضمن برشمردن «جرایم» متعدد برای آیت‌الله خامنه‌ای، رهبر جمهوری اسلامی، و محمود احمدی‌نژاد، رئیس جمهور، خواستار محاکمه آنها شد. در این بیانیه که روز جمعه، سوم اردیبهشت، و به مناسبت روز جهانی آزادی مطبوعات صادر شده علیه آیت‌الله خامنه‌ای و همچنین محمود احمدی‌نژاد کیفرخواست‌هایی تنظیم شده است. این بیانیه که در وب‌سایت گزارشگران بدون مرز منتشر شده خطاب به هر دو فرد یادشده می‌نویسد که «شما برای نقض فاحش آزادی اطلاع‌رسانی در ایران که ناقض اصل ۱۹ اعلامیه جهانی حقوق بشر است باید محاکمه شوید».














 در کیفرخواست علیه علی خامنه‌ای، سازمان گزارشگران بدون مرز وی را «یکی از معماران نظام سرکوب و سانسور حاکم بر ایران از سال ۱۳۵۷» نامیده و او را متهم به جرم‌هایی چون «بازداشت خودسرانه، زندانی کردن غیرقانونی و شکنجه» و «مسئول ناپدید کردن دست‌کم صدها روشنفکر و روزنامه‌نگار و وب‌نگار از سال ۱۳۵۷ تا امروز» دانسته است. این بیانیه در ادامه خطاب به علی خامنه‌ای می‌نویسد که «شما در سال‌های دهه شصت در اعدام روزنامه‌نگاران: اصغر امیریان، سیمون فرزامی، نصرالله آرمان، سعید سلطان‌پور، رحمان هاتفی منفرد و … مسئولیت مستقیم داشته‌اید.»

















 گزارشگران بدون مرز علی خامنه‌ای را به «آمریت و داشتن مسئولیت» در ترورهای موسوم به قتل‌های زنجیره‌ای در سال‌های دهه هفتاد متهم کرده و می‌نویسد که عاملان جنایات در جمهوری اسلامی تحت حمایت رهبر نه تنها به دست عدالت سپرده نشده‌اند، بلکه از سوی آیت‌الله خامنه‌ای ارتقاء مقام نیز یافته‌اند. سرکوب «بیش از ۳۰۰ رسانه» و بازداشت خودسرانه و شکنجه «بیش از ۵۰۰ روزنامه‌نگار» از دیگر جرایمی است که گزارشگران بدون مرز برای آیت‌الله خامنه‌ای برشمرده است. در این بیانیه فکر ایجاد «اینترنت حلال» توسط آیت‌الله خامنه‌ای مساوی با «تحمیل آپارتاید دیجیتالی» بر مردم ایران دانسته شده‌ است.


Saturday, May 4, 2013


يادمان باشد كه چهارسال قبل در همين روزها ميليونها نفر مانند سهراب و كيانوش و اشكان و ترانه مي خواستند با "رأي خود" در اين وضعيت رقّت انگيز كشور تغييري ايجاد كنند و احمدي نژاد را كه در آن زمان محبوب بود، از ادامه تخريب كشور بازدارند. صندوق رأي تغييري ايجاد نكرد و آنها اكنون يا در خاك آرميده اند و بسياري دربند هستند و يا در غربت اند. چرا؟ چون "رأي يك نفر" بر آراء ميليونها نفر برتري دارد!

همچنان هيچ فرقي در شرايط كشور پيش نيامده و اين كشور هنوز هم با "رأي همان يك نفر" اداره مي شود. پس شركت در انتخابات يعني پذيرش ظلم و رسميت دادن به همان يك رأي. به خدا كه اين "ظلم پذيري" تاوان سنگيني دارد كه يقه همه ما را مي گيرد.


























يادمان باشد در كشوري كه با يك رأي رهبر اداره مي شود، رأي مردم "تزئيني" است و فقط موقعيت حكومت را مستحكم مي كند. حكومتي كه زندگي و كرامت انساني و نشاط را از مردم ربوده و به جايش فقر و تبعيض و تباهي برجاي گذاشته است. شكي نيست كه اختيار رأي دادن يا ندادن با خود من و شماست.

و البته تاوانش را هم خودمان خواهيم داد. فقط اندكي فكر كنيم كه آيا سهم ما از زندگي، اين همه تباهي و نكبت است؟ به قربانيان انتخابات ۸۸ و اسيران آن انتخابات بيانديشيم و بعد، كار درست را انجام دهيم.
.
.

شيرها منقرض شدند
بـبــرها منقرض شدند
عقاب ها منقرض شدند

بيشه، خانه سگان شده است
و کوه ها لانه روباه و کفتار و کلاغ
و شهر، شهر موش ها!



















آه . . .
چقدر دلم مي خواهد
همه چيزهايي را که در کتابهاي خوب خوانده ام
استفراغ کنم
شاعران شعرهاي خوب
عمرشان تمام شد،
منقرض شدند،
زمانشان گذشت

ما . . .
شاعران دوره تهوع و عفونتيم
به احترام بودنمان
"يک دقيقه سکوت"


Thursday, May 2, 2013


دلدادگی هوشنگ امیر احمدی رئیس شورای آمریکاییان ایرانیان به خامنه ای در برنامه افق : من فکر می‌کنم بزرگ‌ترین خطری که ایران را تهدید می‌کند، این است که خدای نکرده یکی‌ بیاید رهبری نظام را تضعیف کند!
من اعتقاد به انتخابات دارم، همیشه هم شرکت کردم، چه کندید چه رای دهنده.
وی همچنین توضیحات "مبهمی" در رابطه با دستگیری خود در فرودگاه تهران ارائه می‌کند.












گزیده ای از وعده وعید های انتخاباتی هوشنگ امیر احمدی "استاد توسعه بین‌الملل": 
- واقعیت این هم که مقام رهبری جمهوری اسلامی مراتب تاکید کرده هرکس که به خدا اعتقاد داره، به نظام اعتقاد داره ، برنامه دارد و معقول هست باید شرکت کند. بنده هم ...







- وی همچنین از دوستی‌ خود با اسفندیار رحیم مشایی و بقیه دولتمردان می‌گوید. یک عده‌ جریان رابطه من و آقای مشایی رو بیشتر از اون چیزی که وجود داشت بزرگ کردند.
- بنده اگر از فیلتر شورای نگهبان بگذارم حتما رئیس جمهوری بعدی ایران هستم. به شما قول میدم امیر احمدی بیشتر از همه کاندیدا‌ها رای دارد.
- من یک برنامه برای ملت ایران روی میز گذاشتم. من تنها کاندیدایی هستم که برنامه دارم برای ملت ایران.
- مجلس همیشه با رئیس جمهور هماهنگ هست!
.
.


او هم یک کارگــــر بود 
مهمتر از همه یک دوست و همراه ، نامش ستار بود
یادش گرامی باد
.
.
.
ای کارگر !
آستین برزن کلنـــگ برگیر
شب بتاران پاره کن زنجیر
سوژه برگیر قامت شب را
گام بردار سوسوی شبـگیر






هرانا؛ نقدی بر گزارشات آماری ارگانهای حقوق بشری در باب اعدام / سعید شیرزاد
https://hra-news.org/685/1389-01-27-05-27-51/15430-1.html

خبرگزاری هرانا - چند روز پیش بود که عفو بین اللمل آمار سالیانهٔ اعدام در ایران را منتشر کرد، آماری که نشان دهندهٔ بالا رفتن روز افزون اعدام در ایران می‌باشد.

اعدام‌های اعلام شده‌ای که ایران را در رتبهٔ دوم بعد از چین قرار می‌دهد و لازم به ذکر است که این اعدام‌ها تنها شامل مواردیست که در رسانه‌های ایران به طور رسمی اعلام شده‌اند و آمار واقعی بیش از این‌ها می‌باشد به گونه‌ای که مجموعه فعالان حقوق بشر در ایران و سازمان حقوق بشر ایران ارقام اعدام را بیش از ۲برابر عفو بین الملل نشان می‌دهد (سازمان حقوق بشر ایران اعدامهای شال ۲۰۱۲ را بیش از ۵۸۰ مورد و مجموعه فعالان حقوق بشر نیز این اعدام‌ها را ۵۸۶ مورد ذکر می‌کند).

سازمان حقوق بشر ایران در گزارش‌های سالیانه که از سال ۲۰۰۰ تا ۲۰۱۲ را در بر بر می‌گیرد، ارقامی را به نمایش میگذارد که خود نشاندهندهٔ روز افزون اعدام در ایران می‌باشد، در حالیکه تعداد واقعی اعدام‌ها در ایران هیچگاه از سوی منابع رسمی به طور کامل منتشر نمی‌شود و مسلما موارد اعدام بیش از این‌ها می‌باشد.

اگرچه جرمهای مربوطه به این اعدام‌ها بیشتر مربوط به مواد مخدر، قتل و تجاوز می‌باشد.

ایران بدلیل آنکه که در همسایگی افغانستان واقع شده واین کشور یکی از بزرگ‌ترین منابع تولید مواد مخدر در جهان می‌باشد و بدلیل شرایط اقتصادی و سیاسی درگیر این مسله گشته و سالیانه تعداد زیادی نیز به‌ای بدلیل اعدام می‌گردند.


















طبق آمار منتشر شده از سوی عفو بین الملل تعداد اعدام‌ها در ایران از سال ۲۰۰۰ تا سال ۲۰۱۲ تعداد ۳۰۳۸ اعدام می‌باشد که این تنها شامل مواردیست که در روزنامه‌ها و یا مجموعه‌های حقوق بشری اتتشار یافته و مسلما تعداد اعدام‌ها در ایران بیش از این‌ها است و این نشان دهندهٔ روند روز افزون اعدام در ایران می‌باشد. این در حالیست که در آمار منتشر شده از سوی سازمان حقوق بشر ایران تنها از سال ۲۰۰۸ تا ۲۰۱۲ تعداد ۲۶۵۴ نفر اعلام شده است.

سال ۲۰۰۰: تعداد ۱۶۵ نفر، اعلام شده توسط عفو بین الملل

سال۲۰۰۱: تعداد ۷۵ نفر، اعلام شده توسط عفو بین الملل

سال ۲۰۰۲: تعداد ۳۱۶ نفر، اعلام شده توسط عفو بین الملل

سال ۲۰۰۳: تعداد ۱۵۴ نفر، اعلام شده توسط عفو بین الملل

سال۲۰۰۴: تعداد ۱۰۸ نفر، اعلام شده توسط عفو بین الملل

سال۲۰۰۵: تعداد ۹۴ نفر، اعلام شده توسط عفو بین الملل

سال۲۰۰۶: تعداد ۱۷۷ نفر، اعلام شده توسط عفو بین الملل

سال۲۰۰۷: تعداد ۳۱۷ نفر، اعلام شده توسط عفو بین الملل

سال۲۰۰۸: تعداد ۳۴۶ نفر، اعلام شده توسط عفو بین الملل و ۳۵۰ نفر اعلام شده توسط سازمان حقوق بشر ایران

سال۲۰۰۹: تعداد ۳۸۸ نفر، اعلام شده توسط عفو بین الملل و ۴۰۲ نفر اعلام شده توسط سازمان حقوق بشر ایران

سال۲۰۱۰: تعداد ۲۶۲ نفر، اعلام شده توسط عفو بین الملل و ۵۴۶ نفر اعلام شده توسط سازمان حقوق بشر ایران که در اطلاعات تکمیلی ۶۴۶ نفر را به ثبت می‌رساند

سال۲۰۱۱: ۴۱۶ نفر، اعلام شده توسط عفو بین الملل و ۶۷۶ نفر اعلام شده توسط سازمان حقوق بشر ایران

سال۲۰۱۲: ۳۱۴ نفر، اعلام شده توسط عفو بین الملل و ۵۸۰ نفر اعلام شده توسط سازمان حقوق بشر ایران

همانگونه که در آمار بالا مشاهده می‌شود، عفو بین الملل تنها مواردی را ثبت کرده است که در روزنامه‌ها و رسانه‌های رسمی ایران اعلام شده است و در گزارش سازمان حقوق بشر ایران نیز در رابطه با اعدام‌های صورت گرفته در سال ۲۰۱۰پس از تکمیل اطلاعات خود، آمار واقعی اعدام در این سال را که ۵۴۶ نفر اعلام کرده بود را، در گزارش نهایی خود ۶۴۶ نفر ذکر می‌کند.
سازمان حقوق بشر در ایران که از سال ۲۰۰۹ عضوی ائتلاف جهانی بر علیه مجازات اعدام (wcadp) می‌باشد در گزارش سالانهٔ ۲۰۱۲ خود ارقام مربوط به اعدام را اینگونه ذکر می‌کند:

حداقل ۵۸۰ مورد اعدام در سال گذشته.

۲۹۴مورد (۵۱%) توسط منابع رسمی در ایران گزارش شده است.

۲۸۶ مورد مربوط به گزارش‌های محلی و غیر رسمی می‌باشد.

۸۵ مورد از این اعدام‌ها مربوط به اعدام‌های دسته جمعی در زندان وکیل آباد مشهد می‌باشد.

۷۶% این اعدام‌ها مربوط به جرایم مواد مخدر می‌باشد.

از این تعداد۶۰%آن در ملا عام بوده است.

یک سوم اعدامهای صورت گرفته در ملا عام نیز مربوط به جرایم مواد مخدر می‌باشد.

همچنین این گزارش می‌افزاید که:

۲۷ نفر از اعدام شدگان شهروندان افغان و ۱ تن نیز شهروند پاکستان بوده است.

و تعداد زنان اعدامی ۹ نفر می‌باشد.

در جای دیگری از همین گزارش اعلام شده که تعداد اعدامهای صورت گرفته در ملاء عام در سال ۲۰۱۲ شش برابر نسبت به سال ۲۰۰۹ افزایش یافته است.

همچنین مجموعهٔ فعالان حقوق بشر در ایران در گزارش سالانهٔ ۲۰۱۲ خود، تعداد اعدام‌ها در این سال را ۵۸۶ مورد ذکر کرده است و در ادامهٔ همین گزارش جمع بندی این اعدام‌ها را اینگونه ذکر می‌کند:

بر اساس این گزارش ۷۶% اعدام شدگان به اتهام جرایم مربوط به مواد مخدر در ایران اعدام شدند، ۱۱% به اتهام تجاوز به عنف، ۵% به اتهام قتل، ۲% به اتهام محاربه، ۲% به اتهام محاربه – سیاسی، ۲ درصد به اتهام محاربه و افساد فی الارض و ۱% به اتهام لواط یا هم جنس گرایی، ۱% به اتهام قتل و تجاوز و درصد ناچیزی نیز به اتهام شرارت و افساد فی الارض در ایران اعدام شدند....

متاسفانه در این آمار مسئله‌ای که کمتر به آن توجه شده اعدام زندانیان سیاسی و صدور این حکم برای این زندانیان می‌باشد.

سال گذشته را می‌توان یکی از بد‌ترین سال‌ها در دههٔ اخیر برای اقلیت‌های قومی و مذهبی در ایران دانست؛ چرا که در سال گذشته ۱۹ تن از معترضین سیاسی و اقلیت‌های قومی و مذهبی در ایران اعدام شدند که ۹ تن از آنان از زندانیان بلوچ و ۶تن نیز از زندانیان کرد و اقلیت سلفی بودند و ۴تن نیز از اهالی اهواز میباشند و ۲۲ تن نیز یا به اعدام محکوم شده‌اند و یا حکم اعدامشان در دیوان عالی کشور تایید شده است:

در تاریخ ۲۹ خرداد ۱۳۹۱ تعداد ۴ تن از زندانیان عرب و فعالین مدنی اهواز به نامهای: طه حیریان، ناصر حیدریان، عباس حیدریان (هرسه برادر) و علی شریفی در اهواز اعدام شدند.

در تاریخ ۳۰ مهر ۱۳۹۱ تعداد ۳ تن از زندانیان سیاسی بلوچ به نامهای: عبدالباسط ریگی، عبدالجلیل کهرازهی و یحیی چاری زهی در زندان زاهدان اعدام شدند.

در تاریخ ۳۰ دی ۱۳۹۱ زندانی سیاسی داوود توتازهی در زندان زاهدان اعدام شد.























در تاریخ۱۱ بهمن ۱۳۹۱ تعداد ۵ تن از زندانیان سیاسی بلوچ به نامهای: نظر شه بخش، نعمت الله شه بخش، عبدالله شه بخش، عبدالرحمن شه بخش و صالح نوتی زهی در زندان کرمان اعدام شدند.

در تاریخ ۷ دی ماه ۱۳۹۱ تعداد ۶ تن از زندانیان اهل سنت به نامهای: بهرام احمدی، اصغر رحیمی، بهنام رحیمی، محمد ظاهر بهمنی، کیوان زند کریمی و هوشیار محمدی در تیرماه ۱۳۹۰ در شعبهٔ ۲۸ دادگاه انقلاب اسلامی تهران به اعدام محکوم شده بودند در زندان قزلحصار اعدام شدند.

همچنین در سال گذشته نیز تعداد ۲۲ زندانی سیاسی که همگی از اقلیت سنی مذهب می‌باشند به اعدام محکوم گشته‌اند؛ از این تعداد، ۱۳تن از شهروندان کردستان و ۹ تن از شهروندان اهوازی می‌باشند.

در تاریخ مهر ماه ۱۳۹۱ تعداد ۴ تن از فعالین فرهنگی در شعبه اول دادگاه انقلاب اسلامی اهواز محاکمه و به اتهام محاربه با خدا و فساد فی الأرض طبق کیفر خواست صادره از دادسرا به شماره ١٩٠١٠۴٣۶٣٠٠۴٠٠٧٩ به اعدام محکوم شدند:

_عبد الرضا امیر خنافره فرزند یونس متولد ١٣۶۶ مجرد؛ شاعر معروف شهر شادگان به اتهام محاربه؛ مفسد فی الأرض شناخته و به اعدام با طناب چوبه دار محکوم شد.

_غازی عباسی فرزند احمد متولد ١٣۶١ مجرد و شاعر معروف منطقه می‌باشد که نامبرده نیز از فعالین فرهنگی خوزستان می‌باشد. وی نیز به اتهام محاربه؛ مفسد فی الأرض شناخته و به اعدام محکوم شده است.

_معشور عبد الامیر مجدمی فرزند هوشنگ متولد ١٣۵٩ متأهل، به اتهام محاربه و مفسد فی الأرض محکوم به اعدام شده است.

_شهاب عباسی فرزند احمد متولد ١٣۶۵ مجرد، دیگر متهم این پرونده است که به اتهام محاربه و مفسد فی الأرض به اعدام محکوم شده است.

در اردیبهشت ۱۳۹۱ شعبهٔ ۲ دادگاه انقلاب اسلامی اهواز حکم اعدام ۵ فعال فرهنگی و مدنی و از موسسان موسسه فرهنگی "الحوار" به معنای "گفتگو" را صادر و این حکم در ۲۰ دی ماه به تایید دیوان عالی کشور رسید؛ نامبردگان عبارتند از:

_محمد علی عموری است. متولد ۱۳۵۶، وبلاگ نویس و فارغ التحصیل رشته مهندسی منابع طبیعی - شیلات و آبزیان از دانشگاه صنعتی أصفهان و فعال دانشجویی و یکی از موسسان نشریه دانشجویی «التراث» در دانشگاه صنعتی اصفهان که به عربی و فارسی منتشر می‌شد. دبیر دبیرستان‌های رامشیر

_هادی راشدی (فوق لیسانس شیمی کاربردی و دبیر شیمی)،

_هاشم شعبانی (شاعر و دبیر ادبیات عرب و دانشجوی کار‌شناسی ارشد علوم سیاسی دانشگاه اهواز)،

_جابر آلبوشوکه (فوق دیپلم کامپیو‌تر و سرباز وظیفه)،

_مختار آلبوشوکه (شاغل در یک شرکت سنگ شکن (،

در همین سال در کردستان نیز ۱۲ نفر به اتهام همکاری با احزاب کرد به اعدام محکوم شدند و نامبردگان عبارتند از:

_منصور آروند شهروند مهابادی که پس از یکسال بازداشت در شهرویور ۹۱ به اتهام محاربه از طریق همکاری با احزاب کرد به اعدام محکو شد و در حال حاضر در زندان مرکزی ارومیه به سر می‌برد.

_سامان نسیم از اهالی مریوان در تیرماه سال ۹۰ در سردشت توسط نیروهای امنیتی بازداشت شد و پس از شکنجه‌های جسمی در بازداشتگاه اداره اطلاعات مهاباد وادار به اعتراف تلویزیونی شد که از تلویزیون داخلی ایران پخش شد و نهایتا در تاریخ ۲۳ فروردین ۹۱ در شعبه ۱ دادگاه انقلاب اسلامی مهاباد به اتهام محاربه همکاری با پژاک به همراه ابراهیم عیسی‌پور و سیروان نژادی به اعدام محکوم شد و در حال حاضر در زندان ارومیه به سر می‌برد.

_سیروان نژادی: در تاریخ ۱۴ تیرماه توسط نیروهای وزارت اطلاعات در شهر کرج بازداشت و بعدا به بازداشتگاه اداره اطلاعات شهر ارومیه منتقل شد و مدت نزدیک به یک ماه و نیم در این بازداشتگاه مورد بازجویی قرار می‌گیرد. نامبرده بعد به زندان مهاباد منتقل و در تاریخ ۲۳ فرودین ماه در شعبهٔ ۱ دادگاه انقلاب اسلامی مهاباد به اتهام همکاری با پژاک به اعدام محکوم به همراه سامان نسیم و ابراهیم عیسی‌پور به اعدام محکوم شد ودر زندان این حکم به وی ابلاغ شد و هم اکنون در زندان مرکزی ارومیه به سر می‌برد.

_ابراهیم عیسی‌پور ساکن بخش نًلاس از توابع شهرستان سردشت در تاریخ ۱۶ تیرماه از سوی نیروهای وزارت اطلاعات بازداشت و به بازداشتگاه اداره اطلاعات شهر ارومیه منتقل و به مدت نزدیک به یک ماه و نیم نگهداری در سلولهای انفرادی به زندان مهاباد منتقل شد و در تاریخ ۲۳ فرودین ماه ۹۱ در شعبهٔ ۱ دادگاه انقلاب اسلامی مهاباد به اتهام همکاری با پژاک به همراه سامان نسیم وسیروان نژادی اعدام محکوم شد. این زندانی در تاریخ ۱۲ اردیبشت ماه از زندان مهاباد به زندان مرکزی شهر ارومیه منتقل شده است. _بهروز آلخانی شروند سلماسی که در ۷ بهمن ۱۳۸۸ در سلماس بازداشت ونزدیک به ۲۰ ماه را در سلول انفرادی گذرانده و مورد شکنجه‌های جسمی قرار گرفته بود در ۲۴ آبان ۱۳۹۰ در شعبهٔ ۱ دادگاه انقلاب به اتهام محاربه از طریق همکاری با احزاب کرد و مشارکت در قتل دادستان خوی به اعدام محکوم شد وپس از اعتراض نامبرده، دیوان عالی کشور جکم را نقض کرده و پروندهٔ وی به شعبهٔ ۱۰ دادگاه انقلاب ارومیه ارجاع داده می‌شود که این شعبه نیز در دی ماه سال گذشته مجددا برای وی حکم اعدام صادر می‌کند، پیمان آلخانی برادر این زندانی در گفتگویی با مجموعه فعالان حقوق بشر وضعیت وی را اینگونه شرح می‌دهد: هروز در طی مدت بازداشت مورد شکنجه قرار گرفته بود. با دریل مچ پای وی را سوراخ کرده بودند و انگشتان دستش را شکسته بودند، به سر وی شک الکتریکی وصل نمودند و به وسیله کابل هم بسیار مورد تعزیر قرار گرفته بود و بر اثر ضرباتی که به سر بهروز وارد کرده بودند وی تعادل روحی خود را از دست داده بود تا جایی که یکبار در جلسه دادگاه به درخواست وکیل تسخیری وی (آقای یدالله حصاری) مبنی بر وخامت وضع روحی بهروز جلسه دادگاه به تعویق افتاد و نامبرده در حال حاضر در زندان مرکزی ارومیه به سر می‌برد.

_هوشنگ رضایی اهل شهر نهاوند در تاریخ ۲۹ خردادماه سال ۸۹ در شهر تهران توسط نیروهای وزارت اطلاعات بازداشت و به بند مخصوص این وزارتخانه یعنی بند ۲۰۹ زندان اوین منتقل شد. این زندانی در اردیبهشت سال ۹۱ بعد از نزدیک به یک سال و نیم نگهداری در بندهای ۲۰۹ و ۳۵۰ زندان اوین در شعبهٔ ۲۸ دادگاه انقلاب اسلامی ببه اتهام محاربه از طریق همکاری با احزاب کرد به اعدام محکوم شد.

_بختیار معماری از اهالی مریوان که در مردادماه سال ۸۹ توسط نیروهای اداره اطلاعات مریوان بازداشت شد، پس از ماه‌ها انفرادی و و پخش اعترافات تلویزیونی از شبکه ب پرس تی وی در تاریخ ۲۹ دی ۱۳۹۰ در دادگاه انقلاب محاکمه و به اتهام محاربه از طریق همکاری با احزاب کرد به اعدام محکوم شد و سال گذشته این حکم در دیوان عالی کشور تایید شد.

_حبیب افشاری این شهروند کُرد ساکن شهر مهاباد در اواخر آذرماه سال ۸۹ در شهر مهاباد بازداشت شده است. نامبرده که به همراه سه برادر دیگر به نامهای علی، سلطان و ولی افشاری بازداشت شده بود به مدت نزدیک به ۴ ماه در بازداشتگاهای امنیتی در شهر مهاباد و ارومیه بدون حق ملاقات و تماس با خانواده مورد بازجویی قرار می‌گیرد. دادگاهی این چهار برادر در مورخه ۱۴ آذرماه سال ۹۰ در دادگاه انقلاب شهر مهاباد به اتهام محاربه و از طریق عضویت در حزب کومه‌له برگزار شده است و آخرین جلسه دادگاه با حضور وکلای تسخیری برگزار می‌شود، در تاریخ ۲۶ دی ماه سال ۹۰ در زندان مرکزی ارومیه حکم اعدام وی به اتهام محاربه از طریق همکاری با احزاب کرد به وی ابلاغ شد و این حکم سال گذشته در دیوان عالی کشوور تایید شد هم اکنون در زندان مرکزی ارومیه به سر می‌برد.

_علی افشاری در اواخر آذرماه سال ۸۹ در شهر بوکان با یورش به منزل یکی از بستگانش بازداشت شده است. نیروهای وزارت اطلاعات و سپاه برای بازداشت وی اقدام به تیراندازی کرده و به گفته یک منبع نزدیک به خانواده او را زخمی کردند. به گفته منبع یاد شده «بعد از اصابت چندین گلوله به بدن وی، نیروهای امنیتی او را بازداشت و به بازداشتگاه اداره اطلاعات در شهر مهاباد منتقل کردند. علی افشاری به همراه سه برادر دیگرش که پیش‌تر بازداشت شده بودند به مدت نزدیک به ۴ ماه در بازداشتگاهای امنیتی در شهر مهاباد و ارومیه بدون حق ملاقات و تماس با خانواده مورد بازجویی قرار می‌گیرد. این چهار برادر در تاریخ ۱۴ آذرماه سال ۹۰ در دادگاه انقلاب شهر مهاباد به اتهام محاربه و همکاری با احزاب کُرد دادگاهی شدند و آخرین جلسه دادگاه با حضور وکلای تسخیری برگزار شد، در تاریخ ۲۶ دی ماه سال ۹۰ در زندان مرکزی ارومیه حکم اعدام وی به اتهام محاربه از طریق همکاری با احزاب کرد به وی ابلاغ شد و این حکم سال گذشته در دیوان عالی کشوور تایید شد و هم اکنون در زندان مرکزی ارومیه به سر می‌برد و به دلیل اصابت چندین گلوله به بدنش در هنگام دستگیری، وضعیت سلامتی وی وخیم گزارش شده است.

_سمکو خورشیدی هل بانه استان کردستان در تاریخ ۸ فرودین سال ۹۰ در تهران بازداشت شد، شبکه پرس‌تی‌وی روز ۲۱ اردیبشت ماه سال ۹۰ اقدام به پخش اعترافاتی از این زندانی کرد. نهایتا این زندانی در اردیبشت ماه سال گذشته به اتهام محاربه از طریق همکاری با احزاب کرد به اعدام محکوم شد.

_علی احمد سلیمان حدود شش سال پیش به اتهام عضویت در پژاک بازداشت به پنج سال حبس تعزیری محکوم شده بود و علی رغم اتمام محکومیتش از آزادی این زندانی جلوگیری می‌شد تا اینکه اواخر بهمن ماه سالجاری به اتهام ارتباط با احمد شهید و رسانه‌های برون مرزی بهعاتهام تبلیغ علیه نظام از درون زندان به یکسال حبس تعزیری نیز محکوم شده بود وپس از آن شعبهٔ ۵ دادگاه انقلاب اسلامی ارومیه وی را به اتهام قتل دو تن ار اعضای سپاه پاسداران به اعدام محکوم کرد و در حال حاضر در زندان مرکزی ارومیه به سر می‌برد.

_رضا اسماعیلی (مامدی) فرزند توفیق، ۳۴ ساله و اهل روستای دریک از توابع شهرستان سلماس که در اوایل پاییز سال ۹۰ توسط نیروهای اداره اطلاعات شهر سلماس بازداشت شد. او بعد از چند ماه نگهداری در بازداشتگاه وزارت اطلاعات شهر سلماس از سوی دادگاه انقلاب شهر خوی به اتهام همکاری با پژاک به اعدام محکوم شد.

_رضا ملازاده فرزند احمد، ۲۵ ساله، اهل روستای «آشناک» از توابع شهرستان سلماس، اواخر تابستان ۱۳۹۰ هنگام ورود به شهر پاوه توسط سپاه پاسداران رژیم بازداشت و به‌ یکی از بازداشت‌گاهای سپاه در شهر کرمانشاه منتقل شد، این زندانی سیاسی پس از یکسال بازداشت در تماسی تلفنی با خانواده‌اش از نگهداری‌اش در زندان اوین و تایید حکم اعدامش در دیوان عالی کشور خبر داده است.