Saturday, February 23, 2013


تقریبا" سه سال و نیم پیش، جزء  کسانی بودم که برای انداختن برگه رای به صندوق، اولین ساعات شروع انتخابات را برگزیده بودم. جزء کسانی بودم که تا چند روز در شوک اتفاقات و حوادثی بودم که آینده و امروز کشورم را رقم زد. حیران از تصمیمات رهبر انقلاب اسلامی ایران، آقای علی خامنه ای، بودم. چند ساعت اول فکر میکردم که شاید اشتباه میکنم و این یک تخلف از ناحیه برگزار کننده گان است و نه کل نظام – که حتی در چنین حالی هم بر چنین ساختاری باید گریست.  اما، دیدم که نظام، خود به چنین تصمیمی رسیده است: تخلف و تقلب و دست‌ بردن در امانت. همان لحظه با خود اندیشیدم که برگه رای من تنها حکم فشنگی را دارد که با آن بر پیکره دمکراسی شلیک میشود.
این روزها هم که حکایت کشورم، سرزمینم، زادگاهم، از همیشه دردناکتر است و در تازه ترین و بدیع ترین تصمیم و قانون، گفتن از انتخابات اگر به خلاف نظر آقایان باشد، جرمی است نابخشودنی. چه بسا که فردا هم قانون کنند که اگر در انتخابات به کاندیدای مورد نظر حضرات رای ندهیم، مستوجب زندان خواهیم بود.

















 اگر چنین است، بلند فریاد میزنم که من انتخابات را تحریم کرده ام و سایرین را نیز به این تصمیم فرامیخوانم.  تا روزی که ابزار انتخابات برای هدف ذاتی و اولیه آن، که تعمیق و گسترش دمکراسی در جامعه است، استفاده نشود، و ابزاری باشد در دست حکام خودکامه دیکتاتور در ایران، در انتخابات شرکت نخواهم کرد.



No comments: