Monday, April 27, 2015

اینبار نهنگ‌ها نیستند که خودکشی کرده‌اند. نیاز نیست کاراگاه با ذره‌بین بیاید و بازپرس‌ها در کوچه و خیابان به دنبال متهم بگردند. 
متهم در همین نزدیکی است. 
متهم ردیف اول فقر است. فقر همان قاتل زنجیری است که مخفی‌گاهش پایین شهر است. 
او آمده است و بدون کمترین توجه صحنه‌ی قتل را رها کرده است. فقر همان قاتلی است که هوس کشتن دارد به خاطر دیده شدن. 
آمده و یک جنایتی کرده است. پس از آن سرک می‌کشد به همه‌ی پایین شهر و یکی یکی بر دق‌الباب خانه‌ها می‌کوبد و باج می‌خواهد و نوید می‌دهد که « هوی فلانی همین روزاست که بیام سراغت» 
او می‌آید و می‌کشد و می‌رود. بدون ترس از قاضی و وکیل و وصی تابلوی خودش را همان‌جا و به صحنه‌ی جرم آویزان می‌کند: «شاهکاری دیگر از فقر»
ایوان شهری است از توابع استان ایلام. 
پدر بی‌کار و کوتاه دست. فقیر و پایین شهری. 
کودکش مرغ می‌خواهد. 
سم را باید خورد. سم را باید اول خوراند و بعد نوشید. سم را باید جذب کرد و هلاک شد. سم را باید به خورد کودکانی داد که مرغ می‌خواهند. 
باید سم خورشان کرد تا خون بالا بیاورند و خودشان را خیس کنند و بمیرند و دیگر مرغ نخواهند. 
باید سم را خوراند به همه‌ی آن یه لاقباهایی که سیمای این جهان جاکش را زشت کرده‌اند. 
باید خوشحال باشید که کودکانش را سم‌خور کرده است. خدمت کرده است. دستش درد نکند که اجازه نداد بچه‌هایش سوهاضمه بگیرند و زگیل فقر را بر چهره‌ی زیبای شهر بنشانند. 


























آفرین به این شهروند مسئول و متمدن که نگذاشت گرسنگی چند کودک، سبیلوهای غرغرو را به جان شهر بیاندازد و بشاشند بر این نظم زیبای ما. 
باید از آن کاراگاه متشخص هم تقدیر کرد که تشخیص داد اینها با گاز پیکنیک خفه شده‌اند.
_ پدری که از شدت فقر به کودکانش سم می‌دهد و خود نیز سم می‌خورد و خودکشی گروهی می‌کنند. ایوان ایلام. 
پلیس می‌گوید گاز پیکنیک بوده‌ است!!
فقر تابلوی خود را آویزان کرده است و ببینید : «شاهکاری دیگر از فقر»

اردلان باستانی

No comments: