Sunday, April 7, 2013




یک بار برای همیشه

برای سید محمد خاتمی
یک بار برای همیشه باید حکومت نظامی تئودوراکیس را گوش کنم و با تمام وجود پرت شوم به انتهای دهه هفتاد و چند سال اول دهه هشتاد و یاد رکیک گویی های ارشاداسلامی ات بسان زخمی عمیق خاطرم را مجروح کند.
یک بار برای همیشه باید بنشینم و با نفرت که نه، با چندشی آنچنانی، آن چند سال جوانی مخروب را ناشی از تو بدانم.از سالهایی می گویم که نوجوانی مان برای شعارهای تو پیر شد.



















سال هایی که دردهای مان را سخنان دلفریب و لبخند های عجیب تو تسکینی بود تا حجم توهین و تحقیر سایه گستر بر جامعه را به اصول گرایان نسبت دهیم و تو را منزه از ستم بدانیم و چه دیر بغض کردیم با حماقت مان و چه غریبانه و کودکانه در خلوت خانه و خیابان و زندان از تو و عباهای شکلاتی و رنگ به رنگت دل کندیم تا تکلیف مان را از لای نوشته های کیان و واژه آرایی های خاص پسند ملانقطی های فیلسوف مسلک خارجه نشین و دلقک های بی نمک و تواب و تیرخورده های اخراجی از اطلاعات و معممان مدرن بند تنبانی ات بیرون بکشیم و چشم در چشم ات بیاستیم و حتی فریاد هم نزنیم و سکوتی سرشار از نگفته ها را به سو ی ات پرتاب کنیم که سید بس است دیگر.
بچه های آن روزها که پوستر هایت را به در و دیوار می چسباندند دیگر بزرگ شده اند سید و تو چقدر کوچک شده ای. چقدر و چقدر و چقدر حالمان از گفتمان هایی که تو نکردی بهم می خورد و چقدر حتی ناراست تر بودی و هستی از کسانی که برای دموکراسی و فرهنگ و رواداری حنجره سوراخ نکرده اند. ما تکلیف مان با آنها مشخص است.آنها در جنایات خویش صادق و تو در زیر و رو کشیدن هایت همچنان راسخ ماندی سید.
آن روزها که میر حسین را به حصر کشیدند دل نوشته ای برای غربت اش نوشتم و بعد ترسیدم و دست نگاه داشتم. یاد تو افتادم. یاد تو که چگونه آن نسل را به همه چیز بی اعتماد کردی.یاد تو که چگونه ما را رقصاندی و به بازی گرفتی.یاد تو که چگونه همه چیز را به چیزت گرفتی و پنهانی رای هم دادی و گفتگو هم کردی. تو سیاست بازی و یقینا ما یکدیگر را نمی فهمیم و یقینا تو کسانی را داری که تو را می فهمند و در این راه با تو همراهند وکیسه ها برای رای های این مردم در بند دوخته اند. نفس حضور تو را جمعی خیانت می نامند و من نمی دانم و نمی نامم، اما یک بار برای همیشه برایت می نویسم که اعتماد به تو و تمام مبلغان و هم مسلکان اصلاح طلبت چیزی ست در قد و قامت اعتماد به مشاوران و همراهان خمینی در ۵۷ . 
دیانت شما عین سیاست شماست و سیاست شما عین دیانت تان. 
من رای نمی دهم...
.
.






No comments: