چیست این سلول
چیست این دیوارهای پست بی روزن
جز برای یک دو روزی بیش
پایه درهای لرزان در مسیر سیل
سیل بنیان کن
خنده ام می گیرد از تزویر نامردان
گریه ام خاموش وار اما، به گلزاران جان
جاری ست:
گر چه دیهیم شب آلوده است با خون رفیقانم
و به خون تازه من نیز
جنده- دیو مردم آزاری
قحبه پیر تبه کاری
در کمیته، قلعه کشتار
همچنان سرگرم خونخواری ست
لیک میدانم
و چو توفان های سهم انگیز می خوانم:
ای به باغ خون نشسته
دست ها
پا ها
آ…ی چشمان خون پالا
در هوای درهم شبگیر
پشت سنگرهای سرخ سازمان عشق
پست ابر شعله و باروت
با صداهایی که میخواند خروس خشم
روی بام های خانه مردم
پشت این شب
این شب فرتوت
صبح مردم
صبح بیداری است
.
.
سعید سلطانپــور
No comments:
Post a Comment